در موسم رستاخیز نعمات، که اغلب ایرانیان، توفیق متنعم بودن، مغتنم می ­شمارند؛ توصیف خودمانی کارکرد برخی از این الطاف ربانی را تحقیقاً با استناد به تجارب شخصی به پیشگاه عیون شما نثار می ­کنم:

 ***

1) مدینهُ القلوب و خلافتِ خلیفه ای خلف بر آن !! علیرغم اینکه مشتاقان پا در رکاب شاخسارهایش، در اهتمام به چیدن کامل این ریزمیوه ی لطیفُ الخلقت، قدرشناس زحمات بی وقفه ی درخت آب و کود خورده و نور آفتاب دیده هستند، گاه می بینم صحنه انبوه از اندوه جثه ی ملایمِ توت فرتوت سیاهِ رخت از درخت بربسته را بر گستره ی زمین. اما چونان می­پنداریم که قطرات خون درختند که صدالبته تضمین قُوت خاک خواهند بود جزآنکه پهنه‌ ای از آسفالت آن را تباه کند.

 

2) بین مصنوعات بشری می توان جرأت­مندانه اذعان کرد که لیس لیزگونِ سرد، بر قلّه بستنی قیفی، جهنم کام، ناکام کرده و عطش گوارش را به خنکای وانیل شیرینی شفاعت می کند.

 3) غوغاییست آن هنگام که موزهای موزون خمیده قامت زرین قبا، در دسته های متحدالرأس، موازین موزینگی را تبعیت می‌ کنند و خاندان بنی طالبی ( اعم از گرمک، دستنبو و ...)، حریم بصری چشم، نقض کرده و دل های طالبان طالبی را روانه ی فالوده آن می کند.

 

4) همچنین رایحه های رایج برخاسته از تابستانگی نعماتی که برای اشتها، حکم دعوت نامه را دارند و بشر را به سمت خیارخواری، بیدمشک نوشی و گلاب گُساری سوق می‌ دهند ترکیب دو عرق اخیرالذکر با مقداری از عسل و مشارکت نارنجی زعفران، در نیمه ای از لیوان، معجون پاد-قهری بشود که طعمش در جویبار محفوظات، رسوب و در گسیل های مغز، فسیل شود.

 

5) آن چیست که اشتهار به اشتهای آن اشتباه نیست؟ آن چیست که عشق به آن مشیت، فکر کردن به آن فضیلت، کاشتن آن عین طبیعت، دیدن آن بصیرت، توصیه اش وصیت، خریدنش ارجحیت، بوییدنش غنیمت، ذکر نامش تهنیت، هوس کردنش حقیقت، بریدنش حمیت، خوردنش مزیت و اسرافش معصیت به حساب می‌آید؟

*): هرجا سخن از تابستان است نام میوه ملی ایران می درخشد !

هر جا سخن از تابستان است، نام میوه ی ملی ایران می درخشد

 

6) هلو انجیری، محصول تزویج شاخه ی هلو با تنه ی تُنُک انجیر، که سروشِ فروش آن در دکان ها، تقدیری محتوم است.

 7) همچنین دو پدیده ی رایجِ ثابت در این فصول عبارت است از آغاز بکار فعالیت حزب فداییان آلوچه در سطح وسیع و نگرانی‌های جوخه‌های انجیروریستی که هرگونه اختلال در انجیرجوییشان منجر به سندرم انجیر-پریشی می شود.

 8) اوقات مقارن با آتش افروزی خورشید، امر مثبتی ست مصاحبت با آلِ آلبالو پهلو به پهلو با هلوی هالو، همگام با بوسه­ ای با قدرت مکش چند اسب بخار بر جدار گونه ی سرخ شلیلِ جمیلِ جلیلُ الجلد و مُشتی گیلاس در خوشه‌ های آونگون آس و پاس اما باکلاس؛ سپس جامه ی خضراء از خیار، به اختیار برکندن با حضور پرافتخار گُل نمک، عامل عملی اعتدال دمایی مزاج.

 

9) خربزه ی بالغ و کره خربزه -کالک- و پای لرزش نشستن ! پاسخ این معما را باید در شخص کارنده ی آن جستجو کرد چراکه بدن خربزه پژوه، در شناسایی قیاس املایی خربزه کار و خر بزهکار به خطا می افتد درنتیجه نوش جان کردن آن، نیش جان شده و متعاقبا باعث ایجاد تورم در نظام جمهوری حلقومی گلو می‌شود.

 10) دست گرفتن خوشه ای از انگور و گور به گور کردن حبّه های محبوب آن در دهان؛ انگور، طلبه اش غوره، در رتبه اجتهاد، انگور است به کمال که رسید فقیه مجتهد، حُجّهُ الفاکهه و الطّعام، علّامه کشمش-دامت شیرینُه- خطاب می شود. لیکن اگر غرور تحمل حرارتِ جوش فرابگیردش از قاموس انگوریت رانده شده و در لیست سیاه محرمات جای می گیرد.

 11) افضلُ الذایذ و اقربُ الطعام به خطوات مستدام کام -انبه- کثرتُ الزراع علیه. شرح خصائص والای انبگی انبه، بر همگان عیان است اما باید توجه داشت که دعوت­رانی و زیاده خریِ این میوه ی مأکوله، باعث حبط اموال می گردد.

 12) ملاقات سرزده ی مقام معطّر گلابی-علیه باغاتُ الکثیرهِ و الاشجار- با مجموعه ی گرمازده ی گوارش، می تواند باعث جلوگیری از رکود انفعالی هضم شود.

 13) تمسک به لذیذُالمحتوایی قیسی، تفاهم با رقیق الباطنی آلوزرد و دمسازی با سهل البلعی زردآلو، در جبهه ی مشترک تشکیلات معدوی و انتفاضه ی رودوی، جزء مبانی اساسی دستگاه پرکار و خدمتگزار گوارش بحساب می آید.

 14) پس از تحمل هضم گوارش فرسای غذاهای چرب اندام؛ شکم در مراوده ای پرابتهاج با فیبر کاهو، استقبال از گویچه های گوجه، حمایت از ترویج هویج و ترجمه کامل کلام کلم، ورود ارکان سالاد با تراکنش بالا را به حوزه هاضمه خود ارج می نهد.

 


  در انتها، خلاصه ی مشروحه ی بالا را در دوبیتی زیر به پیشگاه پرحرارتِ میوه کاوان و برودت خواهان، هدیه می کنم:

 هندوانه جو ای یار، بوی ماه تیر آمد ...................... در خیار تصرف کن، آتش کویر آمد

 خربزه به دندان کش، گرچه پای لرزان شد .... بوسه بر هلو افکن، چون خزان به زیر آمد

 دیوان اصوات النیزار-جلد صفر-صفحه 43-

 


 پی نوشت: علی برکت الله